مرحبا اي نسيم عنبربوي

شاعر : سعدي

خبري زان به خشم رفته بگويمرحبا اي نسيم عنبربوي
صاحب دوست روي دشمن خويدلبر سست مهر سخت کمان
بي گناهم بکش بهانه مجويگو دگر گر هلاک من خواهي
ور نه بازآيد آب رفته به جويتشنه ترسم که منقطع گردد
آتش و پنبه بود و سنگ و سبويصبر ديديم در مقابل شوق
گو دو دست از مراد خويش بشويهر که با دوستي سري دارد
احتمالت ضرورتست چو گويتا گرفتار خم چوگاني
عارفان و سماع و هاياهويپادشاهان و گنج و خيل و حشم
سخنانت نه طبع شيرين گويسعديا شور عشق مي‌گويد
عود ناسوخته ندارد بويهر کسي را نباشد اين گفتار